الگوی سازمان اطلاعاتی در عصر پیامبر اکرم (ص)
مقدمه
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آغاز بعثت و به خصوص در ابتدای ورود به مدینه و با آغاز تشکیل نخستین حکومت اسلامی، با مشکلات عدیدهای دست به گریبان بوده است. حکومت ایشان از یک سو با دشمنیهای مشرکین مکه و از سوی دیگر با منافقین، یهودیان و مشرکان داخل مدینه مواجه بود که حکومت نوپای اسلامی را تهدید میکردند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی مدینه و رفع مشکلات به وجود آمده، شبکه اطلاعاتی را به وجود آورد. البته به این معنا نیست که در دوران مکی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ گونه سازمان و یا عملکرد اطلاعاتی را پیگیر نبوده است. سیره و الگوی سازمان اطلاعاتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، در مقابله با دشمنان، از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارای ابعاد و جنبههای بسیاری میباشد. خیلی از جنبههای زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد بررسی و تحقیق مورخین قرار گرفته است. لیکن کمتر کسی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به انجام کارهای اطلاعاتی و جمعآوری خبر از دشمن و سازماندهی تشکیلات حفاظتی و اطلاعاتی میشناسد.آنچه را که همه ما معمولاً از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و رهبری ایشان در ذهن خود ترسیم میکنیم یا نسبت به آن آشنایی داریم، تصویری تک بعدی و عمدتاً معطوف به سیره اخلاقی و تعلیمی آن حضرت است. چنین تصور میکنیم که ایشان صرفاً رهبری معنوی بوده است که باید اسوه حسنه باشد، پس صرفاً ابعاد وجودی ایشان را در تهذیب نفس، ساختن انسانها و هدایت بشریت به راه حق، منحصر و محدود میسازیم. برخی هم میپندارند آن حضرت بدون هیچ استراتژی و برنامهریزی مشخصی به برپایی حکومت پرداخت، با دشمنانش جنگید و صرفاً به سبب ایمان، انگیزه نیروهایش و نیز امدادهای الهی به پیروزی رسید. چنین نگاهی به این شخصیت بزرگی بسیار سطحینگرانه است و با این نگاه نمیتوان از سیره سازمان اطلاعاتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، الگوبرداری کرد. در حالی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در همه امور زندگی برای مسلمانان اسوه حسنه بوده است. در واقع تلاش این مقاله بر این مسأله قرار گرفته که با تأسی و الگو قرار دادن سیره سازمان اطلاعاتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بتوانیم جامعه دینی و حکومت اسلامی امروز را از آسیب پذیری و خطر نفوذ دشمنان بیمه و مصون داریم. تحلیل زندگی نظامی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و به ویژه سیره اطلاعاتی ایشان در دشمنشناسی میتواند ما را به اصولی رهنمون سازد که میتوان از آنها به عنوان راهکارهای عملی در جنگها و نبردهای پارتیزانی و تهاجمات فرهنگی دشمن استفاده کرد.
اهمیت و ارزش کار اطلاعاتی از نگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
اهمیت و ارزش کار اطلاعاتی در امر حکومت داری همیشه مورد توجه بوه و ضرورت شناسایی دشمنان اختصاص به زمان جنگ ندارد، بلکه با استناد به آیات و احادیث در زمان صلح نیز این تجسس، مطلوب و حتی ضروری است. پس دشمنشناسی و اطلاع از اخبار آنان از اهمیت بسزایی برخوردار است و اگر چنین نباشد، نمیشود به دفع دشمن پرداخت. تداوم و ایستادگی در برابر دشمنان، جز از طریق شناخت و شناسایی دقیق اهداف آنان میسر نخواهد بود. بدیهی است که برای برنامهریزی و تعیین و تدوین سیاست دفاعی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز حکومتش گریبانگیر آن بود، شناسایی دشمن و تهدیداتی که از ناحیه دشمنان، موجودیت حکوت دینی و نوپای اسلامی را تهدید میکرد، امری ضروری و واجب بود. عاقبت اندیشی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران مکی همیشه وجود داشته تا بهانهای به دست دشمن ندهد. حداقل تا زمانی که تعداد مسلمانان هنوز کم بودند و قدرت ایستادن در مقابل قریش را نداشتند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از درگیری آشکار با آنان اباء داشت و همیشه به صورت پنهانی به تبلیغات اسلام میپرداخت. در گذشته و در جنگهای صدر اسلام قبل از شروع جنگ، افرادی را برای شناسایی میفرستادند، این فعالیت اطلاعاتی امروزه هم انجام میگیرد. تنها نحوه اجرای اصول نظامی و یا تاکتیکهای جنگی و اصطلاحات نظامی امروز با گذشته تفاوتهایی کرده است، ولی ارزش و اهمیت کسب اطلاعات از اوضاع دشمن و آگاهی از اسرار نظامی و فنون جنگی آنها و استعداد نیروهایی که به میدان نبرد میروند، به قوت خود باقیست. هنوز کار سازمان اطلاعات، اساس نبردها و پایه پیروزیهاست و آموزشهای خاصی در این زمینه به نیروهای اطلاعاتی داده میشود. بنابراین آشنایی با سیره اطلاعاتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگها و اداره حکومت، برای کارگزاران و والیان حکومت اسلامی امری ضروریست. نیروهای نظامی که به دنبال ایجاد امنیت یک حکومت هستند. بایستی اطلاعات سودمند از دشمن و روحیه و آیین جنگی آنان داشته باشند. آنها برای پیروزی بر دشمن، بایستی اطلاعات و اخبار دشمن در خصوص مکان تجمع و استقرار آنان، تعداد نیروها، سازوبرگ نظامی و تجهیزات، برنامهها و اهداف دشمن داشته باشند. اگر پیگیر این قضایا نباشند، نیروی نظامی همانند یک فرد کوری خواهد بود که حتی پیش پای خود را نمیبیند و در هر لحظه ممکن است با خطرهای بزرگی رو به رو شود. زمانی فراهم ساختن وسایل مادی و ایجاد عوامل روحی در تقویت بنیه نظامیان مؤثر و مفید واقع میشود، که با اطلاعات دقیق و صحیح همراه باشد؛ یعنی ابزار نظامی و تجهیزات با توجه به اطلاعات کسب شده از دشمن و متناسب با آنها؛ برای نظامیان فراهم شود تا با آمادگی قبلی و اطلاعات بدست آمده از وضع دشمن بتوانند بر آنها پیروز شوند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با آشنایی به اهمیت و ارزش این موضوع، به فنون نظامی تسلط کامل داشت؛ لذا درباره شناسایی موقعیت و وضع نظامی دشمن اقداماتی قبل از رویارویی مستقیم با دشمن انجام میداد و سپس سپاه خود را بر اساس همین شناسایی آرایش نظامی میداد. در دوران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عدهای خاص با شرایطی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تعیین میکردند برای این کار تعیین میشدند و وظایف فوق را به نحو احسن انجام میدادند. چنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ بدر افرادی همچون: عدی، طلحه بن عبیدالله و سعید بن زید را برای کسب اطلاعات از مسیر کاروان قریش و تعداد محافظان کاروان و نوع کالایشان اعزام نمود. اطلاعاتی که آنان از کاروان قریش در اختیار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گذاشتند به شرح ذیل بود:1- کاروان بزرگی است که تمام اهل مکه در آن شرکت دارند.
2- سرپرست کاروان ابوسفیان و در حدود چهل نفر پاسبانی آن را بر عهده دارند.
3- هزار شتر، مال التجاره را حمل میکنند، و ارزش کالا حدود پنجاه هزار دینار است (سبحانی، جعفر، 1374، ص 221).
پس مطالعه و با تأمل نگریستن به سیره دفاعی و نظامی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به خوبی نشان میدهد که آن بزرگوار، اشراف کاملی بر تدوین راهبرد نظامی و اصول و قواعد جنگ داشته و در کلیه نبردها با دقت و ظرافت آنها را به مرحله اجرا میگذاشته است و بدون سازمان اطلاعات دست به کار نمیشد. به طور کلی میتوان گفت هدف از اصول جنگی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در نبردهای خود از لحاظ نظامی به اجرا میگذاشت؛ اصولی اساسی برای تحقق پیروزی بود و هیچ جنگی را بدون کسب اطلاع از اوضاع دشمن شروع نمیکرد.
معانی لغوی و اصطلاحی و واژههای مترادف با اطلاعات و جاسوسی
در لغت به معنای خبرچینی برای دشمن میباشد و در اصطلاح عبارت است از گردآوری و گزارش مخفیانه اخبار و اطلاعات سرّی کسی یا دشمنان به طرف مقابل یا افراد ذی نفع. در بررسی قرآن و سیره به واژههایی برمیخوریم که به روشنی حکایت از توجه خاص خداوند و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به رعایت مسایل و نکات حفاظتی و اطلاعاتی دارد. واژههایی همچون: عین (چشم)، عیون مطلع، رقیب، مراقب، مخبر، طلایه دار و ... در قرآن و منابع تاریخی و روایی به جای واژه اطلاعات به کار رفته است. تعبیر از عوامل اطلاع رسانی به عیون و چشمها، تعبیری است بسیار دقیق که میتوان در ژرفای آن، جایگاه مهم اطلاع و اطلاع رسانی را در امور مدیریتی و نظامی رصد نمود.پس از تعبیر عیون، به ویژه طلایه دار برمیخوریم. این واژه به افرادی اطلاق میشده است که نقش آنها به دست آوردن اطلاعات از اوضاع دشمن بوده است. درصدر اسلام و گذشتههای دور طلایه داران افرادی بودند که از نقل و انتقالات مواضع و عقبه دشمن و نیز انتخاب مناطق عملیاتی برای نیروهای خودی خبر میآوردند. از وجود طلایهداران برای شناسایی مواضع و موقعیتهای جغرافیایی دشمن استفاده میشده است. پس وظیفه اصلی طلایهدار تحقیق درباره احوال دشمن و گزارش آن به افراد خودی میباشد. در روایات نقل شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اسامه فرزند زید بن حارثه، هنگامی که او را به عنوان فرمانده لشکر به جنگ با رومیان فرستاد، چنین فرمود: جاسوسان و طلایهداران خود را جلوتر از خود و لشکرت به سمت روم بفرست تا از آنجا برای تو گزارش دهند (ابن اثیر، 1385، ج 2، ص 317). معنای لغوی اطلاعات و تجسس و معانی مترادف آن که در بالا به آن اشاره شد، تقریباً به یک معنا تعبیر میشود که در عربی از همه آنها تعبیر به عیون شده و در فارسی از آن تعبیر به جاسوس شده است.
سیره اطلاعاتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آغاز بعثت اسلام به اهمیت مسأله حفاظت و اسرار اطلاعات آگاه بود و آن را برای حفظ دین و خون تازه مسلمانان امری ضروری و حیاتی میدانست. ایشان در ظرف 23 سال برای حفظ خون تازه مسلمانان، همیشه دست به تشکیلات سری و مخفی میزند. موقعی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت خود را در سال سوم بعثت و در شهر مکه علنی کرد، تازه مسلمانان به همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در درهای نزدیک خانه ارقم در مکه، به دور از چشم مشرکان نماز خود را میخواندند. روزی سعد بن ابی وقاص با عدهای از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همچون: خباب بن ارت، عمار، عبدالله ابن مسعود، سعید بن زید و ...، که حدود 30 نفر بودند در آن محل به خواندن نماز مشغول بودند. مشرکان مکه از تجمع مسلمانان با خبر شدند و تعدادی از آنان به آن محل آمدند و با نمازگزاران درگیر شدند. سعد بن ابی وقاص با استخوان فک شتری، یکی از مشرکان را زخمی کرد (اثیر، 1385، ج 2، ص 60). پس از این واقعه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش به خانه ارقم میرفتند و دعوت خود را مخفیانه انجام میدادند و در همان جا نماز میگزاردند. چنان که برخی ادعا کردهاند خانه ارقم، دارالاسلام بود. البته از تاریخ دقیق ورود و مدت اقامت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه ارقام اطلاعی در دست نیست. نقل شده چون ارقم از پیشگامان به اسلام بوده و همچنین خانه او دور از دید مشرکان بوده و کسی هم از اسلام آوردن ارقم اطلاعی نداشت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خانه او را برای دعوت پنهانی انتخاب کرد (ابن اثیر، ج 1، ص 74؛ معروف الحسنی، 1370، ج 1، ص 154). از این رو قریش فکر نمیکرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش در خانه ارقم با هم دیدار داشته باشند.ارقم بن ابی ارقم از قبیله بنیمخزوم بود. وی از نخستین مسلمانان صدر اسلام در دوره دعوت مخفی بود. پس از اسلام آوردن وی، خانهاش محل تجمع مسلمانان گردید. اسلام آوردنش مخفی بود و اگر هم اسلام آوردن ارقم آشکار میبود به ذهن کسی خطور نمیکرد که در خانهی او، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش با یکدیگر دیدار داشته باشند؛ زیرا این به معنی ملاقات در قلب صف دشمن بود. ارقم بن ابی ارقم در سن شانزده سالگی به اسلام گروید و اگر قریش به فکر یافتن مرکز تجمع اسلامی میافتادند بعید بود که در خانههای جوانان کم سن و سال اصحاب محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به جست و جو بپردازند. آنها چنین میپنداشتند که محل تجمع باید یکی از خانههای بنی هاشم و یا یکی از صحابه بزرگ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. بنابراین، انتخاب این خانه به عنوان محل تجمع از نظر امنیتی کار فوقالعاده سنجیدهای بود و لذا هرگز قریش به این مکان یورش نبردند و محل دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با یارانش را شناسایی نکردند.
عاقبت اندیشی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران مکی همیشه وجود داشته تا بهانهای به دست دشمن ندهد. حداقل تا زمانی که تعداد مسلمانان هنوز کم بودند و قدرت ایستادن در مقابل قریش را نداشتند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از درگیری آشکار با آنان اباء داشت و همیشه به صورت پنهانی به تبلیغات اسلام میپرداخت. چنان که بیعت نساء و حرب در سالهای دوازده و سیزدهم بعثت به صورت مخفی و در نیمههای شب در منی صورت گرفت. قریش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در دوره مکی پس از محاصره شعب ابی طالب، شدیداً ممنوع کرده بود که به تبلیغ از دین جدید بپردازد. قریش هرچه کار را بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشکلتر میکرد، ایشان بیشتر به دور از چشم قریش به انجام کارهای تبلیغاتی خود میپرداختند چنان که در موسم حج وقتی زائران خانه خدا از اطراف مکه برای زیارت میآمدند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با احتیاط کامل دین اسلام را بر آنان عرضه میداشت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از ممنوع شدن تبلیغ به خصوص با از دست دادن حضرت خدیجه و ابوطالب، شیوههای جدیدی را اتخاذ نمود. برای این که از بن بست تبلیغاتی نجات پیدا کند، تبلیغات خویش را به خارج مکه کشاند، چنان که برای امر تبلیغ سفر به طایف نمود. با سخت گیری قریش، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر کارهای تبلیغاتی خویش را به صورت سرّی و کاملاً مخفیانه انجام میداد تا این که قریش تصمیم به قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفت، اینجا بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از طریق وحی نسبت به تصمیم قریش آگاه میشود و دیگر مکه را جای ماندن برای ادامه تبلیغ نمیبیند و با بستن پیمان عقبه ثانی (بیعت حرب) مکه را به قصد مدینه ترک میکند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از هجرت به مدینه و با تأسیس حکومت اسلامی کارهای تشکیلاتی و اطلاعاتی ایشان براساس اوضاع و شرایط تغییر میکند و سازمان اطلاعاتی را بنیان مینهد و افراد ویژهای را بابت این کار انتخاب میکند.
سیره اطلاعاتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از 13 سال به ناچار پس از پیمان عقبه ثانی که در سال سیزده بعثت به طور مخفیانه در نیمههای شب با حجاج اهل یثرب اتفاق میافتد، شبانه مکه را ترک میکند و پس از نه روز، در دوازدهم ربیع الاول وارد قبا و سپس وارد مدینه میشود. ایشان همان طور که در مکه کارهای دعوت خویش را به صورت مخفیانه و به دور از چشم قریش دنبال میداد که بهانه به دست آنها ندهد، در مدینه نیز برای گسترش اسلام و دعوت مردم به دین جدید، دست به تشکیلات سیاسی و نظامی زد. یکی از کارهای مهم ایشان ایجاد شبکه اطلاعاتی بوده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای کسب اطلاع از وضعیت دشمنان دست به این شبکه اطلاعاتی میزند و در این راه از روشهای مختلفی بهره میبرد. زیرا اوضاع و شرایط مدینه با مکه بسیار فرق کرده بود. در مکه هنوز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قدرتی نداشت و خیلی محتاطانه مردم را دعوت به اسلام میکند تا قریش باخبر نشود، لیکن در مدینه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از حکومت و قدرت نظامی و اقتصادی بالایی برخوردار شده بود. بنابراین روشهای کسب اطلاعات و اموری که بایستی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آنها با خبر میگشت، با آنچه در مکه بود فرق میکرد. چرا که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه حکومت تشکیل داده بود. با تشکیل حکومت در مدینه، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ناچار برای تصمیمگیری و چگونگی واکنش در برابر دشمن باید ابتدا اوضاع و اخبار دشمن را میشناخت تا به اهداف دشمنان اسلام پی میبرد. ایشان وظیف داشت تا روشهایی را در برابر خنثی کردن نقشههای دشمنان اسلام اتخاذ نماید که سودمند و کارآمد باشد. یکی از روشهایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای جمعآوری اطلاعات از فعالیتهای سیاسی و اقتصادی و نظامی دشمنان داخلی و خارجی اسلام دنبال کرده بود، فرستادن سریهها و به سر وقت قبایل و کاروانهای تجاری بوده است.پیدایش سریهها و نقش آن در کسب اطلاعات
در طول ده ساله دوره هجرت، قریب به پنجاه سریه را ایشان به راه انداخت. از باب نمونه چند سریه که هدف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها برای کسب خبر و اطلاعات بوده، عبارتند از: سریه ابوعبیده جراح به ذی القصه، مأموریت زید بن حارثه به منطقه عیس در سال ششم هجری برای اخبار از کاروان تجاری قریش، مأموریت زید بن حارثه به منطقه طرف در سال ششم هجری برای کسب اطلاع از قبیله بنی ثعلبه، مأموریت زید بن حارثه به منطقه حسمی در جمادی الاخر سال ششم هجری، مأموریت عبدالرحمن بن عوف به دومه الجندل در شعبان سال ششم هجری، مأموریت عکّاشه به منطقه غمر در ربیع الاول سال ششم هجری، مأموریت محمد بن مسلمه در ذی القصه. نقلهای تاریخی نشان میدهد که سریههای متعددی از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای کسب اطلاعات از دشمن تدارک دیده میشد (واقدی، 1404، ج 1، صص 9 و 197؛ ابن سعد، ج 2، ص 6). یکی از اهداف این سریهها، اطلاع یافتن از وضعیت مشرکین و رصد کردن تحرکات آنها بود. از باب نمونه سریه عبدالله بن جحش به سوی وادی نخله برای همین امر اتفاق میافتد. سرایای دیگری نیز در منابع تاریخی دیده میشود که فقط برای کسب اطلاعات و اخبار دشمن تدارک دیده شد. در برخی از این سرایا، وقتی به منطقه مورد نظر میرسیدند بدون این که برخوردی اتفاق بیفتد، برمیگشتند و تنها به انعقاد یک پیمان با مردم ساکن در آنجا بسنده میکردند. چنان که در جنگ تبوک به یک انعقاد پیمان با قبایل همجوار مرزهای روم و ایران برای کسب اخبار آنان، ختم شد (ابن هشام، 1355، ج 3، ص 224). رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به کسب اطلاعات از دشمن اهمیت بسیار میداد و هیچ نبردی را بدون جمعآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات آغاز نمیکرد. گاهی با گرفتن اسیر، از اخبار دشمن آگاه میشدند. چنان که در جنگ بدر، مسلمانان در شب اولی که نزدیک بدر فرود آمدند، دو غلام از قریش را دستگیر کردند و به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند. حضرت از آن دو شمار قریش را جویا شد و چون اظهار بیاطلاعی کردند، پرسید: روزانه چند شتر میکشند؟ گفتند: روزی نه شتر و روزی ده شتر. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تخمین زد که شمار قریش باید میان نهصد و یا هزار نفر باشد.انتخاب افراد ویژه برای سازمان اطلاعات
بررسیهای منابع تاریخی بیانگر این واقعیت است که کسب اطلاعات لازم از فعالیتها و تحرکات دشمنان و گروههای مخالف از اهمیت ویژهای در سیاستهای نظامی و دفاعی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برخوردار بوده است. ایشان علاوه بر اینکه شخصاً بر مسائل اطلاعاتی نظارت داشتند و گاه خود ایشان برای آگاهی از اوضاع سپاه دشمن به سرکشی برای کسب اخبار دشمن میرفتند. در جنگها، حضرت راهنمای جنگ داشت؛ یعنی شخصی که اطلاعاتی در خصوص زمان، زمین و موقعیتهای مختلف نیروهای خودی و دشمن داشت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از اطلاعات او در جنگ استفاده میبرد. برای آگاهی از توطئههای داخلی و خارجی، به ویژه در برخوردهای نظامی، عدهای از مسلمانان را برای کسب خبر از شرایط دشمن و اطلاع از تصمیمات و برنامههای آنان اعزام مینمود. در کتابهای تاریخ و سیره، نام برخی از این مأموران و نوع مأموریتشان ثبت شده است (ابن هشام، 1355، ج 3، ص 361). علاوه بر عیون و جاسوسان که کارکرد گروه اطلاعات و عملیات را ایفا مینمودند؛ برای فریب دشمن شخصی شبیه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میشد و به جای ایشان در قلب لشکر قرار میگرفت. حفاظت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگها یک اصل مهم بود. بدین خاطر همواره عدهای به عنوان محافظ اطراف ایشان حضور داشتند، و حتی در برخی مواقع ضحّاک بن سفیان که مرد جنگ، و بسیار فردی نیرومند بود، با شمشیر بالای سر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میایستاد و مراقبت میکرد. امام رضا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه سپاهی را گسیل میداشت و به فرماندهی به چشم اعتماد نمینگریست یکی از افراد مورد اعتماد خود را به عنوان جاسوس همراه او میفرستاد (وسائل الشیعه، ج 1، ص 44، حدیث 4). پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جهت رعایت حفاظت اطلاعات، برای هر فرماندهی که منصوب مینمودند، یکی را مأمور میکرد تا او را کنترل نماید (ابن هشام، 1355، ج 3، ص 240). هم چنین در مواردی که یکی از کارگزاران دولتی، مورد اتهام و سوء ظن قرار میگرفت، افرادی جهت تحقیق و بررسی از سوی حضرت مأموریت مییافتند و اگر از فرماندهان جنگ، کسی مورد اتهام بود، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی از اصحاب مورد اطمینان خود را، جهت بررسی و ارائه گزارش، همراه آن سپاه اعزام مینمود.مأموریت صحابه برای کشتن سران فتنه
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در رمضان سال ششم هجری، عبدالله بن ابی رواحه را مأموریت میدهد تا با سیزده تن از صحابه به خیبر بروند و قلعه خیبر را بررسی کرده و از احوال ساکنان آنجا کسب خبر میکنند و ببینند چه تصمیماتی دارند و چه گفتگوهایی میکنند. وی در انجام این مأموریت اطلاعاتی به خیبر میرود و وقتی به آنجا میرسند از هر یک از صحابه میخواهد تا به قلعههای نطاه، شق، و کتیبه بروند و کسب اطلاعات کنند. آنها با گوش سپردن به گفتگوهای اطلاعاتی درباره اسیر و دیگران اخباری را به دست میآورند. آنها سه روز در آنجا به این مأموریت خود میپردازند و بر میگردند و اخبار را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش میدهند. به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر میدهند که ابورافع یهودی کشته شده و به جای وی اسیر به ریاست یهودیان خیبر انتخاب شده و او در صدد است تا یهودیان را با قبیله غطفان هم پیمان کند و سروقت مسلمانان مدینه بفرستد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از آن که یقین به حمله یهودیان خیبر میکند، به عبدالله بن ابی رواحه با سی تن دیگر از صحابه مأموریت میدهد که سراغ اسیر بروند و او را به قتل برسانند. این سی تن مأموریت خود را به نحو احسن انجام میدهند و به فتنه یهود پایان میدهند (فارسی، 1363، صص 50-51).اطلاعات اساسی از نگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
از نگاه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کسب اطلاعات از چهار موضوع اساسی، برای شناسایی دشمن، دارای اهمیت ویژه است:اول: نیت و شناسایی اهداف دشمنان: آن حضرت اهداف دشمن را به وسیله عوامل اطلاعاتی خود که همیشه میان دشمن ساکن بودند، کشف میکرد، مانند سکونت عباس بن عبدالمطلب در مکه تا قبل از فتح آنجا. عباس با آن که مسلمان شده بود ولی مکه را رها نساخت و اخبار مکه را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش میداد (ابن سعد، ج 4، ص 1). یا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اخبار دشمن را با به کارگیری خدعه یا توریه کشف میکرد چنان که در غزوه بدر و غزوه بنی لحیان، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونگی درگیری و زمان و مکان آن را پنهان ساخت و در غزوه خیبر، قبیله غطفان را به نحوی گمراه کرد که آنان را همان جایی که آمده بودند، بازگشتند. همچنین در غزوات احد، ذات الرقاع و خندق با گوش دادن مخفیانه به گفت و گوهای بین فرماندهان و لشکریان، از اهداف دشمن آگاه شد.
دوم: موقعیت و محل تجمع دشمن: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اطلاعات خود را از افراد قبایل دوست و یا از طریق عوامل اطلاعاتی خود کامل میکردند. همان گونه که در جنگ احد به حباب بن منذر برای کسب اخبار تجمع و بسیج نیروهای قریش مأموریت داد. او میبایست بین نیروهای دشمن میرفت و اطلاعات دقیقی را بر اساس مشاهدات خویش در اختیار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میگذاشت. او مأموریت خویش را با موفقیت به انجام رساند و خبرها را به دور از آگاهی دیگر اصحاب به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش میداد. درباره گزارشات او چنین آمده است: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او گفت چه دیدی؟ حباب درباره سپاه دشمن چنین گزارش میدهد: تعداد شمار دشمن به حدود سه هزار یا اندکی بیشتر میرسید. به همراه آنها دویست اسب و هفتصد زره پوش میباشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همچنین از حباب اطلاعاتی را پیرامون هودج خواست. حباب گفت: در این جنگ زنان با دف و طبل قریش را همراهی میکردند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: راز آمدن زنها تهیج جنگجویان است و یادآوری خاطره کشتههای بدر. در جنگ خندق زبیر بن عوام از تجمع احزاب، پایگاهها، محل استقرار و میزان اطلاعات آنان اخبار کاملی به دست آورد و همین طور به وسیله گروههای اطلاعاتی مانند بریده بن حصیب در غزوه بنی مصطلق و یسربن سفیان در غزوهی حدیبیه به این امر اقدام میفرمود.
سوم: محورهای تحرکاتی دشمن: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای کسب اطلاعات از محورهای تحرکاتی دشمن از راههای زیر شناسایی خود را تکمیل میکردند:
1- به وسیله پیش قراولان لشکر: همانند اقدامی که به وسیله طلیعه (جلوداران) سپاه عبادبن شبیر در غزوه و خالدبن ولید در غزوه حنین و دیگران انجام شد. در جریان خیبر بیست نفر از پیشتازان جنگ را به سرپرستی عباد بن بشیر به سوی خیبر روانه ساخت. آنان برای کسب اطلاع از قلعه خیبر به نزدیک آن آمدند و با یکی از یهودیان رو برو شدند، وقتی که با وی صحبت کردند معلوم شد او از افراد اطلاعاتی یهود است لذا او را دستگیر کردند تا اخبار جنگ فاش نشود و همچنین وقتی که او را تهدید کردند، همه اسرار یهودیان خیبر را فاش ساخت و اطلاعات مهم نظامی دیگر را در اختیار گروه اطلاعاتی سپاه اسلام قرار داد (ابن اثیر، 1385، ج 2، ص 217).
2- به وسیله راهنمایان: مانند استفاده از جبار راهنما در غزوه ذی امر و ابی خیثمه الحارثی در غزوه احد و مذکور از قبیله بنی غزوه دومه الجندل و حسیل بن مذیره در غزوه حدیبیه.
فرماندهی کل، فرماندهان را توجیه کرده و آنان را نسبت به استفاده از راهنمایان، به ویژه در راهها و محورهای ناشناخته و نامعلوم و نیز راههای خارج از مسیر اصلی و یا بهرهگیری از اسرایی که اطلاعات مهمی داشته باشند، سفارش میفرمود. چنان که در محاصره رجیع که هفت روز به طول کشید، سپاه وقتی داشت روز ششم را پشت سر میگذاشت، نیمههای شب با دستگیری یکی از یهودیان، مسلمانان توانستند به خبرهای ارزش مندی از دشمن دست یابند. با پشتوانه اطلاعات آن اسیر یهودی از جمله جنگ افزارهای سنگین آنان چون منجنیق به دست سپاه اسلام افتاد. آن اسیر یهودی با سپاه اسلام همکاری نمود و مسلمانان را به شیوه استفاده از آن نیز آشنا کرد. مسلمانان به کمک آن توانستند دژهای نزار، وطیح و سلالم را فتح کنند (ابن اثیر، 1385، ج 2، ص 217).
3- به وسیله ساکنان محلی: رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کسانی را به سوی آنان میفرستاد و از طریق سؤال و جواب، محورهای تحرک دشمن و سایر نیازمندیهای اطلاعاتی را کشف میکرد علت انتخاب این افراد بومی برای این سبب بود که آنها، آشنا به طبیعت زمین، پستیها و بلندیهای راهها و بیراهها و در مجموع، آگاهی از کل منطقه داشتند. چنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غزوه تبوک از اطلاعات قبایلی که در نزدیکی حرکت نیروهای دشمن اقامت داشتند، بهره برد. در شروع جنگ بدر آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از حرکت به سمت بدر، به دو تن از مسلمانان به نامهای طلحه بن عبیدالله و سعید بن زید مأموریت میدهد که خبرهای کاروان قریش را به دقت در اختیار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بگذارند. این دو تن در منزلی به نام نخبار که نزدیک به ذی المروه است بر بادیه نشینی که از او به نام کشد جهنی در تاریخ یاد شده است فرود آمدند که با آنان هم دل بود. هر دو، از نقطهای مرتفع کاروان قریش را تماشاگر بودند و شنوای گفت و گوی میان شماری از کاروان قریش، آنان از او میپرسیدند: از خبریابان محمد کسی را ندیدهای؟ او در پاسخ میگفت: پناه به خدا؟ خبریابان محمد کجا و سرزمین نخبا کجا! بامداد روز بعد این دو تن و به همراه کشد خود را با عجله به مدینه رساندند و آنچه را دیده بودند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش دادند (معادیخواه، 1377، ص 20).
4- از طریق اعزام گشتیهای شناسایی به نقاط دوردست: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از هجرت به مدینه مسئولیت اطلاع رسانی را بر عهده ابوذر میگذارد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وی را به منطقه ثنیه الغزال در مسیر تجارت قریش از مکه به شام، میفرستد تا اخبار قریش را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش دهد. ابوذر تا روزی که مسلمانان با قریش درگیر جنگ هستند در آن منطقه توقف میکند. این ماندن وی در آنجا نشان از مهم بودن کارهای اطلاعاتی از دید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. علت این که ابوذر در جنگ بدر شرکت نمیکند با وجود این که او علاقه مند به شرکت در جهاد بوده است، برای همین سبب بوده است که وی را به آن منطقه میفرستند.
این اعزام گشتیها برای کارهای اطلاعاتی توسط نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، تنها در مواقع جنگ و قبل از جنگ نبود. ایشان علاوه بر زمان جنگ در مواقع دیگر نیز افراد زیرک و بیداری را به اطراف اعزام میکردند تا آن حضرت را از اوضاع عمومی مطلع سازند. یکی از این گروههای اعزامی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش دادند که دو تیره بنی محارب و بنی ثعلبه از قبیله غطفان حرکاتی را برای ضربه زدن به اسلام و حکومت مدینه انجام میدهند و آماده گردآوری صلاح و سرباز میباشند، لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با ستون مخصوص به سمت منطقه نجد حرکت کردند و غزوه ذات الرقاع به وقوع پیوست که سپاه اسلام در آن به پیروزی رسید. پیامبر اکرم دو نفر به نامهای: سببس بن جهنی و عدی بن ابی الزغبا را جهت کسب اطلاعات از کاروان قریش و ابوسفیان روانه بدر کرد آنها در مأموریت خود این خبر را بدست آوردند که پس فردا کاروان قریش به اینجا (بدر) میرسند و این خبر مهم را با سرعت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رساندند (ابن هشام، 1355، ج 2، ص 15).
چهارم: شناسایی منطقه عملیاتی دشمن: فرماندهی کل، شناسایی خود را با ابزارهای گوناگون اطلاعاتی تکمیل میکرد و حتی خود در این مأموریت شرکت داشت، مانند جنگهای بدر، احد، خیبر و خندق، مهم ترین راههایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای دستیابی به این امر اقدام میکرد، دیده بانی و شنود بود.
1- دیده بانی: دیده بان در فارسی مرکب از کلمه دید و پسوند بان میباشد. این واژه به کسی اطلاق میشد که موقعیت و فعالیت دشمن را به اطلاع فرماندهان نظامی میرساند. در عربی به جای واژه دیده بان از واژه ربیئه به معنای دیده بان استفاده میشده است. این شغل در گذشته از مشاغل رایج در حکومتها بوده که در ساختار نظامی کاربرد داشته است. به سبب حساسیت این شغل، افرادی که برای این کار انتخاب میشدند از میان افراد مورد اعتماد و هوشیار برگزیده میشدند. زیرا کار دیده بانی به وسیله مأموریتهای شناسایی انجام میشد. همان طوری که از اسمش پیداست این کار معمولاً در کنار دشمن هست و گاهی اوقات فرد دیده بان حتی مجبور میشود تا پشت خطوط دشمن و گاه به میان آنان برود. برای این کار به صورتهای مختلفی همچون: به صورت مخفیانه و گاهی اوقات به شکل افراد بومی به مناطق دشمن نفوذ میکرد. در این هنگام شخص دیده بان به مراقبت از دشمن و تحرکات آنان میپرداخت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این مشاغل در جنگها بهره میبرد و افرادی را قبل از جنگ و حتی پس از پایان جنگها برای کسب اطلاعات به سراغ دشمن میفرستاد تا مسیر، امکانات، حرکات، فعل و انفعالات دشمن را ارزیابی کرده و اطلاعات را به حضرت منتقل کند.
2- شنود: شیوههایی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب هنگام و مواقعی که دید کافی وجود نداشت و یا در شرایط نامساعد آب و هوایی، آن را به کار میگرفت. در این هنگام، نیروی اطلاعاتی و شنودی به طور کاملاً سری حرکت میکرد، تا به دشمن میرسید. گفت و گوهای آنان را میشنید. سپس بر میگشت و سپاه اسلام را از آنچه شنیده بود با خبر میساخت. نمونهای از کارهای اطلاعاتی که در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شیوه شنود انجام گرفت ماجرای حذیفه در جنگ احزاب است. در منابع تاریخی آمده است، که در یکی از شبهای جنگ احزاب، بعد از آن که میان لشگر احزاب اختلاف افتاده بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به میان سپاهیان رفت و فرمود: آیا کسی از شما هست که در این تاریکی به میان لشکر دشمن برود و خبری از آنها بیاورد، هر کس چنین کند رفیق من در بهشت خواهد بود. حذیفه یکی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید: هیچ کس به خاطر شدت خستگی، گرسنگی و وحشت از جا برنخاست. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چشمش به من افتاد، و مرا صدا زد و فرمود: برو و خبری از آنها برای من بیاور، اما هیچ کار دیگری در آنجا انجام نده تا باز گردی! او میگوید: من به میان لشکر قریش رفتم، در حالی که طوفان سختی میوزید و همه چیز آنها را در هم میریخت، ناگهان شبح ابوسفیان را دیدم که در میان آن ظلمت و تاریکی فریاد میزند: ای قریش! (سخن با شما دارم) هر کدام دقت کنید و کنار دستی خود را بشناسید، بیگانهای در اینجا نباشد!، حذیفه میگوید: من پیش دستی کردم و فوراً به کسی که در کنارم بود گفتم تو کیستی؟ گفت من فلانی هستم، بسیار خوب. سپس ابوسفیان گفت به خدا سوگند اینجا جای توقف نیست، شترها و اسبهای من از دست رفتند و یهودیان بنی قریظه پیمان خود را شکستند این باد و طوفان شدید، چیزی برای ما باقی نگذاشت، برخیزید و حرکت کنید که من آماده حرکتم، سپس شتاب زده به سراغ مرکب خود رفت، من فکر کردم با یک تیر حساب او را برسم، همین که خواستم تیر را رها کنم به یاد سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افتادم که فرمود دست از پا خطا نکن و برگرد و فقط خبری برای من بیاور، من بازگشتم و ماجرا را به عرض پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رساندم (واقدی، 1404، ج 1، ص 207). در همین جنگ احزاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از خدعه و نیرنگ برای پیروزی بر قریش استفاده میکند و نعیم بن مسعود که تازه مسلمانی بود را برای بر هم زدن اتحاد بین یهودیان بنی قریظه و سپاه قریش به میان لشکر دشمن میفرستد و او با فتنهای که بین این دو قوم به وجود میآورد موفق میشود بین سپاه قریش و یهودیان مدینه اختلاف بیندازد.
نکات مهم برای کسب اطلاعات از نگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
نکات بسیار مهمی که در سیره اطلاعاتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن میرسیم این است که ایشان برای کسب اطلاعات اخبار دشمن، گاهی وقتها از چند کانال خبر رسانی، اطلاعات خویش را تکمیل مینمودند تا کاملاً به یقین برسند. چنان که وقتی حباب گزارشات خود را از جنگ احد در اختیار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار میداد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تصدیق حباب و تأیید گزارش حباب از اوضاع دشمن فرمود: این گزارشات تو، تأیید گزارشهایی است که پیش از این درباره اوضاع دشمن دریافت کردهام (واقدی، 1404، ج 1، ص 207). در جنگ بدر هم پیامبر چند نفر را برای کسب اطلاعات از دشمن فرستاد و به یک نفر و یا دو نفر بسنده نکرد و گاه در چند مرحله گروههایی را برای کسب خبر از دشمن میفرستاد تا برای ایشان کسب یقین گردد. چنان که حضرت علی (علیه السلام) را برای کسب خبر به همراه چند تن دیگر به سروقت چاههای بدر میفرستد. فرستادگان با ساقیان قریش برخورد و دو تن از آنان را اسیر کردند. پس از بازجویی معلوم شد که سپاه قریش با شمار 900 تا 1000 نفر که اغلب بزرگان قریش را همراه دارد در پشت تپههای شنی منطقه اردو زدهاند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مکه جگرگوشههای خود را به سوی شما روانه کرده است (ابن هشام 1355، ج 2، ص 269). نکته مهم دیگر این که افرادی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرستاد از نظر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کاملاً مورد تأیید و شناخته شده بودند. قرآن هم به این مسأله اشاره دارد که اگر قرار است کسی را برای کسب خبر به نواحی دیگر بفرستید سعی کنید آدم فاسدی نباشد که خبر شخص فاسد مورد تأیید نیست. خداوند میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ» (قرآن مجید، سوره حجرات، آیه 6) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با توجه به این آیه همه افراد سپاهش را برای چنین امر خطیری به اطراف نمیفرستاد و در این راه از نیروهای شناخته شده و مورد تأییدش استفاده میکرد تا از اخبار دشمن برای ایشان اطلاعاتی را جمعآوری کنند. پیامبری که اصرار دارد از چند کانال اطلاعاتی اخبارش را بدست آورد، به طور قطع و یقین از این امر نیز غفلت نمیورزد و انسانهای مؤمن و صالح را برای این امر مهم انتخاب میکند.نکته دیگری که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن اهمیت میداد این بود که اسرار اطلاعاتی را پنهان میداشت و وقتی اخبار و اطلاعات از طریق اصحاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسید به صورت مخفی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش داده میشد و شاید این به سبب آن بود که اگر گزارشی در جهت قوت سپاه دشمن میبود، آن را از چشم لشکرش مخفی و پوشیده نگه میداشت که باعث تضعیف روحیه مسلمانان نشود. چنان که در جنگ احد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حُباب بن مُنذر را برای کسب خبر از دشمن اعزام کرد و به او فرمود: چون برگشتی، در حضور هیچ یک از مسلمانان به من گزارش مده، مگر دشمن را اندک یافته باشی (واقدی، 1405، ج 1، ص 207).
نکته دیگر در انتخاب افراد است. با بررسی تک تک افرادی که در سریهها و یا به صورت انفرادی و گروهی قبل از غزوات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای سرکشی از اوضاع دشمن فرستاده، به این نتیجه میرسیم که ایشان در انتخاب افراد علاوه بر پاک بودن آنان، مقید بودند که افراد انتخاب شده برای کارهای اطلاعاتی، بایستی انسانهای زیرک، متبحر و افراد واقعا شجاعی باشند و تا شخص مورد اطمینان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود برای این امر انتخاب نمیشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همه اینها را در کار اطلاعاتی مد نظر داشته است. از باب نمونه در بیشتر جاها میبینیم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شخصیت حباب بن منذر، زید بن حارثه و عبدالله ابی رواحه را برای این امر به نواحی اطراف گسیل داشته است. ریّان میگوید: از امام رضا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: هر وقت که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میخواست لشکری را گسیل دارد، برای آن فرماندهی قرار میداد و همراه آنان، کسانی را که مورد اطمینان او بودند، میفرستاد تا خبرهای جنگ را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش دهد (مجلسی، 1403 ه. ق، 100، ص 61 - حمیری قمی، 1413، ص 342).
جاسوسان دشمن در میان مسلمانان
همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسأله کسب اطلاعات از سپاه قریش اهمیت و ارج مینهاد، دشمن نیز از این مسأله فراموش نکرده بود و هر از چند گاهی افرادی را به خدمت میگرفت و به مدینه میفرستاد و یا از افرادی را اهل مدینه که با آنان آشنایی داشتند، کمک میطلبیدند و از آنان تخلیه اطلاعات میکردند. در سیرهی نبوی، موارد مکرری دیده میشود که نشان میدهد مسئلهی جاسوسیِ کفار بر ضد مسلمانان از همان عصر ظهور اسلام مصداق داشته است. چرا که بیشک، دشمنان اسلام نیز در پی کسب اخبار و اطلاعات بودهاند و طمع آنان بیجاست، زیرا آنان دشمن مسلمانان بودهاند همان طوری که مسلمانان دشمنان آنها بودهاند. همچنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میکوشید اسرار آنها را بفهمد، آنها نیز میکوشیدند اسرار مسلمانان را کشف کنند. در نقلی به روایت حارثة بن مضرب آمده است که فرات بن حیان به عنوان جاسوس ابوسفیان معرفی شده است؛ وی آن گاه که رابطهاش با مشرکان برملا شد، نزد انصار ادعا کرد که من مسلمانم، اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: که ما دربارهی کسانی چون فرات، آنان را به ایمان ایشان وا میگذاریم. در یک حدیث دیگری به روایت سلمة بن اکوع، نقل شده است که جاسوسی از مشرکان نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، چندی نزد حضرت و صحابه بود و ناگهان گریخت؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود او را بیابند و به قتل رسانند. در نقلی آورده شده است: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن دستور اکید بر مراقبت تمامی راههای فرعی و اصلی منتهی به مکه، خود نیز با دعایی خاص به درگاه خداوند و به زاری و استغاثه درآمد و درنهایت اخلاص و شور چنین دعا کرد: پروردگارا اخبار اجتماع ما را بر جاسوسان قریش و مشرکان پوشیده و نهان بدار. بارالها چشم و گوش قریش را ببند و آنان را در بیخبری و ناآگاهی فرو بر تا ناگهان اخبار ما را دریابند و ما را بر سر جایگاه خویش ببینند. و خداوند نیز دعای وی را به استجابت رساند. روزی جبرئیل بر او نازل شد و گفت: یکی از سربازانت زن جاسوسی را به سوی مکه گسیل کرده و اخبار بسیج تو را گزارش کرده است. آن زن را دریاب. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بلافاصله علی (علیه السلام) زبیر و مقداد را به طلب او اعزام داشت. اینان به سرعت بسیار تاختند تا این که در حلیفه، به زنی رسیدند که وضعیتی مشکوک داشت و تنها مسافر مکه بود. بیگمان جاسوس او بود. از شتر پیادهاش کردند و گفتند نامه را تسلیم کن. زن کتمان میکرد و سوگند میخورد و میگریست و مصرانه منکر این بود که جاسوس باشد. وسایلش را وارسی کردند و هیچ چیزی نیافتند. خواستند بازگردند و زن را واگذارند اما علی (علیه السلام) مانع گشت. به زن گفت سوگند به خدای آسمان آن کس که به ما خبر داد زن جاسوسی در راه مکه میرود به خلاف و دروغ سخن گفته است و زن را تهدید کرد و فرمود اگر سرسختی کند، او را خواهد کشت. زن نیز که چنین دید به آنان گفت به کناری روند و آن گاه روبند از سر برگرفت و از میان گیسوان خود، نامهای به آنان تحویل داد. نامهای که یکی از مسلمانان به نام حاطب بن ابی بلتعه نوشته بود و مضمونش چنین بود: «من حاطب بن ابی بلتعه الی اهل مکه. ان رسول الله یریدکم فخذوا حذرکم» نامهای از حاطب برای مردمان مکه است، همانا پیامبر خدا آهنگ جنگتان را دارد. آماده شوید! بعضی نیز گفتهاند به جای عنوان رسول الله نوشته: «صاحبکم» یریدکم فخذو حذرکم: همانا آشنای شما آهنگ جنگتان را دارد آماده شوید. زن را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگرداندند. پس از فاش شدن ماجرا، حاطب چنین عذر طلبید که من مانند دیگر مهاجرین از قریش نیستم، ولی اگر با آنان همکاری نمیکردم، خویشاوندانم در امان نبودند. او تأکید کرد که جاسوسیاش به سبب کفر و ارتداد و حتی رضای به کفر نبود. عمر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست تا اجازه دهد جان وی را بگیرد، اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یادآور شد که وی از حاضران در جنگ بدر بوده است؛ و از گناه وی درگذشت (سمیح عاطف زین، 1379، ص 930-935).خداوند میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ» (سوره ممتحنه، آیه 1).
از این آیات قرآن به دست میآید که جاسوسی مسلمانان بر ضد کفار و نیز همکاری برخی از سست ایمانها و منافقان علیه مسلمانان در عصر حاکمیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معمول بوده است. از نگاه اسلام باید پس از دستگیری، این افراد، مورد مؤاخذه قرار گیرد. امام صادق (علیه السلام) میگوید: «الجاسوس والعین اذا ظفر بهما قتلا» هر گاه به افرادی برخوردید که کارشان جاسوسی یا دیده بانی برای دشمن باشد باید کشته شوند (نوری طبرسی، میرزا حسین، 1408، ج 11، ص 98).
پافشاری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر حفظ اسرار اطلاعات
حفاظت اطلاعات یک بحث مهم بوده که از اول خلقت انسان همواره در زندگی شخصی و اجتماعی انسانها تأثیر گذار بوده است. به گونهای که در بسیاری از موارد افراد زیادی جان، مال و حتی موقعیت خود را به سبب رعایت نکردن مسائل حفاظتی و اطلاعاتی از دست دادهاند و در بسیاری از موارد افرادی بودهاند که به سبب رعایت کردن نکات ایمنی و امنیتی و حفاظتی توانستهاند خود را از افتادن در مهلکه نجات دهند. با نگاهی عمیق و دقیق در آیات قرآن و سیره پیامبران الهی میتوان نکات ارزشمندی در رابطه به حفاظت اطلاعات را مشاهده نمود. از مهمترین عواملی که نظامیان را در نبرد با دشمنان اسلام، با تلفاتی اندک به پیروزی میرساند و دشمن را در رسیدن به اهداف شومش ناکام میگذارد، رعایت هرچه تمامتر حفاظت اخبار و اطلاعات جنگی است. سهل انگاری در حفظ اسرار جنگ یا افشای اسرار، موجب شکست است و تلفات جبران ناپذیری در پی دارد. از این رو عقل سلیم و شرع مقدس اسلام به ما حکم میکند که اسرار نظامی را هرچند به نظر ما کوچک و بیاهمیت و بیارزش باشد، افشا نکنیم و در اختیار افراد غیر مسؤول نگذاریم، بلکه در حفظ آنها بکوشیم، زیرا دشمن در پی کسب اطلاعات است تا با شناخت از نقاط ضعف و قوت، ضربهای اساسی بر ما وارد کند و خود را فاتح میدان نبرد سازد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به خاطر حفظ دینتان تقیه کنید و آن را با تقیّه و رازداری زیرپرده نگهدارید، زیرا هر کس تقیّه ندارد ایمان ندارد. همانا شما در میان مردم مانند زنبور عسل در میان پرندگانید. اگر پرندگان بدانند که زنبوران عسل حامل چه چیزی هستند، همه آنها را خواهند خورد و اگر مردم بدانند آنچه در دل شماست که ما اهل بیت را دوست دارید، شما را با زبانشان خواهند خورد و در نهان و آشکار ناسزا خواهند گفت (کلینی، 1488، ج 2، ص 218).جنگ خیبر نیز از مواردی بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با حفاظت کامل عملیات، یهودیان خیبر را که هر روز به تمرین میپرداختند تا غافلگیر نشوند، آنان را غافلگیر ساخت. حضرتش موقع حرکت به سوی خیبر برای آنکه احتمال حمله به منطقه خیبر را کاملاً از ذهن یهودیان بیرون سازد، ابتدا به سوی منطقه رجیع که در مسیر محل استقرار قبیله بنی غطفان واقع بود، حرکت کرد، و حتی دستهای از نیروها را به آن منطقه اعزام کرد. اما در فرصتی مناسب، عمده قوای خویش را به سرعت به سوی خیبر حرکت داد و شبانه قلعههای آنها را به محاصره درآورد. حالت غافلگیری آنها، روز بعد که مثل روزهای گذشته در حالی که بیل و ماله و تیشه همراه داشتند و به قصد انجام کارهای روزانه از قلعهها خارج شدند، روشن شد. آنان با دیدن لشکریان اسلام، فریاد کشیدند: محمد و الخمیس؛ یعنی محمد و لشکریانش. و سپس وحشت زده گریختند و وارد حصارهای خود شدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تکبیر گفت و فرمود: خیبر خراب شد، چون ما بر سر قومی فرود آئیم، صبحگاه ایشان تیره و تار خواهد بود (عبدالرحمن محمد عثمان، 1403، ج 3، ص 54). رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همچنان که بر کسب اطلاعات از دشمن سعی بسیار داشت، بر حفظ اسرار نظامی تأکید میکرد تا دشمن به مقاصد سپاه اسلام دست نیابد. در سریه عبدالله به جَحش، رسول خدا فرمان برای او نوشت و فرمود که تا دو روز راه نپیماید، آهن را نخواند، آنگاه در آن بنگرد و به مضمونش عمل کند. عبدالله پس از دو روز راه پیمایی، نامه را گشود، متن آن چنین بود: هرگاه در نامهام نگریستی، همچنان رهسپار شو تا در نخله میان مکه و طائف فرود آیی، آنجا در کمین قریش باش و اخبارشان را برای ما جست و جو کن. پیامبر در ماجرای فتح مکه به عائشه فرمود: وسائل سفر ما را آماده کن و این خبر را پوشیده بدار. سپس عرض کرد: خدایا، اخبار و جاسوسان ما را بر قریش پوشیده بدار تا غافلگیرانه بر سرشان فرود آییم. همچنین فرمان داد که راههای اصلی مدینه را کنترل کنند تا اخبار مدینه به بیرون درز نکند. هنگامی که رسول خدا خواست برای فتح مکه عازم نبرد شود، رؤسا و سران قبائل را احضار کرد و اخبار و اسرا لازم را به آنان گفت و دستور داد تا زمانی که به محلی که حضرت برای آنها تعیین کرده نرسیدهاند، اخبار و اسرار را برای هیچ یک از نیروها و دیگران فاش نکنند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در نظر داشت چنان مکه را غافلگیر کند که دشمن کمترین نیروی تدافعیای نداشته باشد و با کمترین خون ریزی شهر را تسخیر نماید. از این رو برای گمراهی اذهان، سریهای به سرکردگی ابی قتاده به سوی بطن اضم فرستاد و نیز دستور اکید داد که تمامی راههای فرعی و اصلی به مکه را تحت نظر گیرد و سخت مراقبت کنند تا هیچ رفت و آمد مشکوکی که احتمال خبررسانی و جاسوسی به مکه را داشته باشد از نظر غافل نماند (عاملی، جعفر مرتضی، 1426، ج 20، ص 283). گویند، ابوبکر پیش عایشه آمد و او مشغول تهیه زاد و توشه برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. او مشغول آرد کردن گندم و تهیه سویق و خرما بود. ابوبکر پرسید:ای عایشه، آیا رسول خدا آهنگ جنگ دارد؟ گفت: نمیدانم. ابوبکر گفت: اگر پیامبر آهنگ سفری دارد به ما هم خبر بده که آماده شویم. گفت: من نمیدانم، شاید قصد رفتن به بنی سلیم را داشته باشد، شاید هم قصد ثقیف و یا آهنگ هوازن را داشته باشد! و مطلب را برای ابوبکر روشن نکرد. در این بین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و ابوبکر پرسید: ای رسول خدا، آیا قصد مسافرت داری؟ فرمود: آری. گفت: آیا من هم آماده شوم. فرمود: آری. ابوبکر پرسید: قصد کجا داری؟ فرمود: قریش، و این موضوع را پوشیده بدار و آماده حرکت باش. ابوبکر گفت: مگر میان ما و ایشان هنوز مدتی از پیمان باقی نیست؟ فرمود: آنها مکر کردند و پیمان را شکستند و ما با آنها جنگ خواهیم کرد، فعلاً از این موضوع درگذر و آن را پوشیده بدار. گروهی میپنداشتند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آهنگ شام دارد، برخی خیال میکردند به ثقیف میرود، و بعضی تصور میکردند به هوازن خواهد رفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوقتادة بن ربعی را همراه هشت نفر به منطقه إضم اعزام فرمود تا چنین تصور شود که پیامبر آهنگ آن ناحیه را دارند و خبر به این صورت منتشر شود. از قول ابودرداء نقل شده است: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را به إضم گسیل فرمود و فرمانده ما ابوقتاده بود. در این سریه، محلم بن جثامه لیثی هم همراه ما بود. در یکی از مناطق وادی إضم ناگاه عامر بن اضبط اشجعی بر ما گذشت و به طریق مسلمانان بر ما سلام کرد. ما از او رد شدیم ولی محلم بر او حمله کرد و او را کشت و وسایل او را به شترش و مشکی شیر و کالاهای دیگر بود برگرفت. چون به حضور رسول خدا رسیدیم این آیه قرآن درباره ما نازل شده بود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا»(سوره نساء، آیه 94) ای مؤمنان چون در راه خدا به جنگ میروید درست بنگرید و نگویید به آن کس که به شما سلام میدهد مؤمن نیستی، میجویید منعت دنیای ناپایدار را در حالی که بهره دنیا در نزد خداست...
آن عده در آن راه به جمعیتی برخورد نکردند و چون به منطقه ذی خشب رسیدند، فهمیدند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به طرف مکه حرکت کرده است، لذا راه را میانبر کردند و در محل سقیا به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند. این جریان حکایت از آن دارد که چقدر افرادی به عنوان جاسوس در مدینه وجود داشتند که اخبار و تحرکات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را سریع به قریش مخابره میکردند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با شناختی که از این جاسوسان در مدینه داشت، این قدر به حفظ اسرار و اطلاعات سپاه توجه دارد و برای مخفی نگه داشتن اخبار جنگی افرادی را که میفرستاد، به آنها میگفت: پس از چند روز پیاده روی و دور شدن از مدینه، نامهای را که اخبار سری در آن نوشته شده را بخوانید تا کسی از جاسوسان به آن دست پیدا نکند و به آنچه در آن نوشته شده عمل کنید.
مواردی که باعث فاش شدن اسرار میشود و فرد مسلمان بایستی از آنان حذر کند
1. اطمینان به دیگران:
نباید فرد مسلمان به همه اطمینان کند و اسراری که نبایستی برملا سازد، با دیگران در میان بگذارد.2. در زمان بحث و جدل:
همیشه در مواقعی که انسان با اشخاص دیگر در حال جدال است برای این که بر طرفهای مقابل خویش غالب شود، آن چه که به وی مربوط نیست را در آن مواقع به زبان میآورد که خود باعث افشا شدن اسرار اطلاعاتی میشود.3. در حال غضب:
خشم چون شراب، عقل و اندیشه را مختل میکند، انسان خشمگین، بدون راهنمایی عقل و اندیشه عمل میکند و زمام کارهایش را به دست احساسات و غرایز میسپرد. در این صورت اندیشه و عقل، قدرت هدایت انسان را از دست میدهند. آنگاه این غرایز شعله ور و لجام گسیخته است که انسان را به عمل وا میدارد. به همین جهت در روایات از خشم و تندی تعبیر به جنون شده است. انسان در زمان خشم و غضب نمیداند که چه میگوید و لذا آنچه را که در این مواقع نباید بگوید بر زبانش جاری میسازد.4. پرحرفی:
انسانهای پرحرف که در همه محافل صحبت میکنند و برای این که خودی نشان دهند گاه اسراری را که نباید فاش سازند را بر ملا میسازند.5. طمع دیگران در دانستن:
دشمن در پی کسب اخبار و اطلاعات است و طمع او بیجا نیست، زیرا او دشمن ماست و ما هم دشمن او. همچنان که ما میکوشیم اسرار او را بفهمیم، او نیز میکوشد اسرار ما را کشف کند. در این میان عدهای هستند که در پی کسب اخبار و اطلاعاتی هستند که به هیچ عنوان به آنان مربوط نمیشود و توقعشان در این مورد خلاف انتظار و خلاف حکمت و عقل است. متأسفانه این گونه افراد حلقه واسطهای برای دشمنی میشوند و اصرار زیاد هم نسبت به کسب اطلاعات و اخبار دارند تا در مجالس و محافل نقل کنند و به قول خودشان محافل را با اخبار جدید گرم نمایند.نتیجهگیری
یکی از روشهای سیاسی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آغاز بعثت این بود که به کارهای اطلاعاتی برای پیشرفت در امور مسلمانان اهمیت میداد. لیکن از آن زمان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه ساکن شدند، دشمنان اسلام دست از شرارت بر نداشتند و همیشه درصدد از بین بردن حکومت نوپای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای دفع شرارت دشمنان، از سرویس اطلاعاتی که خود ایشان بوجود آورده بودند، کمک میگرفتند. با راه اندازی این شبکه ارتباطی اطلاعاتی، همیشه چه در مواقع جنگ و یا غیر جنگ از حالات دشمنان اسلام با خبر بودند. برای کسب آگاهی از اخبار دشمن ایشان پیوسته مأموران زیر دست را روانه اطراف میکرد تا حضرت را از اوضاع و خارج مدینه آگاه سازند و پس از گزارش کارها و حرکات دشمنان آن حضرت کارهای لازم را برای دفع حرکات دشمنان فراهم میساخت. کارهای اطلاعاتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بسته به نوع آنها که غالباً نظامی بوده است، به روشهای متفاوتی صورت میگرفت. نمونههایی که از روشهای اطلاعاتی آن حضرت بدست میآید نشان میدهد که گاه ایشان به صورت اعزام افراد، یا از اقوام و خویشانی که در میان مشرکان زندگی میکردند، کسب خبر از اطلاعات دشمن مینمود. همچنین ایشان در بعضی مواقع یا از قبایل هم پیمان که دور از مدینه زندگی میکردند و یا افراد بومی آن مناطق کسب اطلاعات میکردند. در مواردی خود حضرت عازم منطقه برای کسب اطلاعات میشدند و یا از طریق گروههای تبلیغی اطلاعاتی کسب میکردند. البته از آن جا که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با وحی در ارتباط بودند در مواقعی از طریق فرشته وحی از توطئههای دشمنان باخبر میشدند چنان که در جریان فتح مکه به آن اشاره گردید. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمعآوری اطلاعات از دشمن به چهار موضوع اساسی اهمیت میداد: نیت و شناسایی اهداف دشمن، محورهای تحرکایت دشمن، شناسایی منطقه عملیاتی دشمن، موقعیت و محل تجمع دشمن.علاوه بر کسب اخبار از دشمن، از مهمترین کارهایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن اصرار و تأکید داشت و از همه مسلمانان آن را خواستار بود، این بود که اسرار نظامی را حفظ کنند تا دشمن به مقاصد سپاه اسلام دست نیابد. چرا که هر از چند گاهی افرادی را قریش به خدمت میگرفت و به مدینه میفرستاد و یا از افرادی از اهل مدینه که با آنان از قبل آشنایی داشتند، کمک میطلبیدند و از آنان تخلیه اطلاعات میکردند و این خود برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطرساز شده بود و سریع اخبار مسلمانان به دشمن گزارش داده میشد و در کار غزوات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خلل ایجاد میگشت.
پینوشتها:
1. کارشناسی ارشد تاریخ اسلام و پایه دهم حوزه علمیه.
نمایش منبع ها:
* قرآن کریم
* ابن سعد، (بیتا)، طبقات الکبری، ج 2، دارصادر، بیروت.
* ابن اثیر، عزالدین ابی الحسن، (1385)، الکامل فی التاریخ، ج 2، دارصادر، بیروت.
* ابن اثیر، عزالدین ابی الحسن، (بی تا)، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج 1.
* ابن هشام، السیرة النبویه، (بیتا)، تحقیق مصطفی سقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، داراحیای التراث العربی، بیروت.
* واقدی، مغازی، (1405)، تحقیق دکتر مارسدن جونس، نشر دانش اسلامی.
* کلینی، محمد بن یعقوب، (1488)، الاصول من الکافی، ج 2، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، تهران.
* عبدالرحمن محمد عثمان، (1403)، سنن ترمذی، ج 3، دارالفکر، چاپ دوم، بیروت.
* مجلسی، محمدباقر، (1403 ه.ق)، بحارالانوار، کتاب الجهاد و المرابطه، ج 100، دارالحیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیروت.
* حمیری قمی، عبدالله، (1413)، قرب الاسناد، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، قم.
* نوری طبرسی، میرزا حسین، (1408)، مستدرک الوسائل، ج 11، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چاپ دوم، بیروت.
* عاملی، جعفر مرتضی، (1426)، الصحیح من السیره النبی الاعظم، ج 2، دارالحدیث، چاپ اول، قم.
* سبحانی، جعفر، (زمستان 74)، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، نشر مشعر، چاپ و صحافی سازمان چاپ و انتشارات وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ 4.
* معادیخواه، عبدالمجید، (1377)، تاریخ اسلام، ذره، تهران.
* عاطف الزین، سمیح، (1379)، محمد در مدینه، ترجمه مسعود انصاری، چاپ اول.
* هاشم معروف حسنی، (1370)، سیره المصطفی، حمید ترقی جا، نشر حکمت، چاپ اول.
* فارسی، جلال الدین، (1363)، پیامبری و حکمت، مؤسسه انجام کتاب، چاپ اول.
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، اطلاعات و سیره معصومین (ع)، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}